تاریخ مختصر قرآن
واژهی «قرآن» به احتمال زیاد از ریشهی قرائت و به معنی یک مجموعهی خواندنی یا یک گفتار است و به تمامی کتاب مقدس دیانت اسلام و نیز به هر یک از بخشهای آن اطلاق میشود. قرآن مجموعهای از اجزای به هم پیوسته است که تمامی آن به وسیله خداوند و به صورت وحی بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاده شد. بنابراین برخلاف تورات، همهی قرآن اثر یک تن است و از این جهت هیچ کتابی که به دست یک تن نوشته شده باشد از لحاظ نفوذ به آن نمیرسد. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در طی 23 سال آخر عمر خود آیاتی را که در اوقات مختلف به او وحی میشد املا میکرد و کاتبان وحی آن را بر کاغذ پوستی یا پوست پاره یا برگ خرما و یا استخوان ثبت و به همراه آیات قبل بدون رعایت ترتیب زمانی یا منطقی نگاهداری میکردند. در خود قرآن این مجموعه به نامهای «فرقان»، «تنزیل»، «ذکر»، «کتاب» و «حکمت» نیز نامیده شده است اما این نامها عام است و در قرآن به معانی دیگر هم به کار رفته است. اگر چه این آیات در روزگار عمرِ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در یک کتاب فراهم نیامدند ولی بعضی از مسلمانان آنها را به خاطر سپرده بودند. وقتی گروهی از این قاریان از دنیا رفتند و کسی که بتواند جانشین ایشان شود نبود، ابوبکر، زیدبن ثابت بزرگ کاتبان وحی را مأمور کرد که آیههای قرآن را جمع کند و بنا بر روایتی زید اجزای قرآن را از برگهای خرما و الواح سنگ سفید و خاطر کسان فراهم آورد و نوشت. چون تا آن هنگام کلمات قرآن اِعراب نداشت بعضی از قاریان در قرائت و توضیح برخی از کلمات خلاف کردند و قرائت متون قرآن در بلاد اسلامی مورد اختلاف واقع گردید. عثمان کوشید تا این اختلاف را از پیش بردارد. بدین منظور پس از سال 31 هـ (651 م) زیر را با سه تن از دانشوران قریش مأمور کرد که نسخهی قبلی او (= زید) را مورد تجدیدنظر قرار دهند و از روی نسخهی تجدیدنظر شده چند نسخه نوشته و به دمشق، کوفه و بصره فرستاده شد و از آن پس در کمال صحت و حرمت محفوظ ماند. از کتاب الفهرست ابن ندیم و تاریخ یعقوبی برمیآید که حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) و ابن بن کعب و عبدالله بن مسعود و عبدالله بن عباس و حضرت امام صادق (علیه السلام) هر کدام مجموعهای از قرآن داشتهاند که کم و بیش با ترتیب مجموعهی عثمان اختلاف داشته ولی مقصود اصلی عثمان که ایجاد وحدت قرائت باشد حاصل شد و صحابه نیز اقدام او را تحسین کردند و در قرآن مجید هیچ گونه تحریفی رخ نداد و چیزی بر آن افزوده نگشت.
نصّ قرآن به سبب شرایط خاص آن، یعنی نزول آیات متناسب با شرایط زمان و مکان، و موافق با احتیاجات و سؤالات مردم، دست خوش تکرار و ناپیوستگی است اما هر قسمت به تنهایی مقصود روشن و مفهوم واضحی را میرساند یا عقیدهای را تقریر میکند و یا نماز و دعایی را فرمان میدهد و یا قانونی را صادر میکند و یا به تقبیح دشمنی و یا ترغیب به عملی میپردازد و یا حکایتی را نقل مینماید و یا دعوت به جنگی میکند و یا فتحی اعلام میکند و یا پیمانی انشاء مینماید و یا مالی مطالبه میکند و یا یک رسم دینی را برقرار میسازد و یا روشی اخلاقی را توضیح میدهد و یا برای بازرگانی یا ضیاعت یا یکی از کارهای مالی روشی مقرر میدارد. به موجب آیه 42 از سورهی انقال (إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللّهِ ...) قرآن در روزی بر پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل گردیده که در روز مشابه آن پیروزی در جنگ بَدر نصیب مسلمانان شده بود (یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ)، یعنی روز هفدهم از ماه رمضان. ممکن است که «یوم الفرقان» را که در آیهی مذکور آمده روز نزول آیهی خُمس پنداشت، در این صورت «لیلة القدر» که قرآن در آن نازل شده است (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ...) در ابهام خود باقی میماند اما به هر حال به موجب نص خودِ قرآن بر قلب منیر رسول الله نازل شده است.
قرآن شامل 114 سوره و 6236 آیه و 76442 کلمه و 326671 حرف میباشد (معجم القرآن، عبدالرئوف مصری). لفظ «آیه» عبری است و اصل آن «آته» به معنی نشان تشخیص و به معنی معجزه است و در قرآن هم به این دو معنی به کار رفته است و هم بر مجموعهی کلمات میان دو فاصله اطلاق گردیده است. سور قرآن به ترتیب درازی و نه ترتیب نزول، که غالباً معلوم نیست، مرتب شده و از سورههای طولانی آغاز و به سورههای کوتاه ختم میشود. سورههای مدنی که در اول قرآن آمده غالباً دارای هدف عملی و اسلوب معمولی است اما سورههای مکّی که بیشتر جنبهی معنوی و اسلوب شاعرانه دارد در آخر قرآن است. اسلوب قرآن میان شعر و نثر است و بسیاری از عبارات آن موزون و مقفّی است ولی تابع وزن و قافیه خاص و منظم نیست. در سورههای مکی قدیم کلمات آهنگ دار و مطنطن و اسلوب روان و نیرومند است. زبان قرآن عربی فصیح است و تشبیهات و استعاراتِ نیرومند و روشن و عباراتِ دلفریب فراوان دارد. به اتفاق آراء قرآن بهترین و قدیمیترین کتاب به نثر عربی است. به موجب آیهی 5 از سورهی آل عمران آیات قرآن به محکم و متشابه تقسیم شده است. آیاتی که بهشت و دوزخ را وصف میکند و بعضی از آیاتی که صفات الهی را به صورت حسی بیان مینماید و نیز بیشتر قصص قرآن از جملهی متشابهات است، اما آیات توحید و آیات احکام و نظامات و حقوق اجتماعی که ام الکتاب است آیات محکم خوانده میشود. قرآن مجید علاوه بر محکمات و متشابهات آیات ناسخ و منسوخ هم دارد. چون نزول احکام برای تربیت و پرورش مردم است پس علت تشریع احکام رعایت مصالح و رفع مفاسد اجتماع مردم است و ممکن است بر حسب زمان و مکان مصالح و مفاسد مختلف گردد یعنی آن چه تا چندی پیش مصلحت بود دیگر صلاح نباشد و تشریع حکم تازهای لازم آید. اتفاقاً «نسخ» یعنی رفع مصلحت حکم و آیه منسوخ آیهای است که مصلحت حکم آن از میان رفته و آیهی ناسخ آیهای است که با آن حکم جدید ابلاغ گردد.
قرآن معجزهی جاودان و محکمترین دلیل نبوت حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. هنگامی که قرآن نازل میشد فصحا و بلغا عرب که امیری اقلیم سخن را داشتند از آوردن ده سوره و حتی یک سوره و یا حتی یک آیه مانند آن عاجز ماندند. اعجاز قرآن را میتوان مبتنی بر چند اصل دانست: تأثیر آن در نفوس، تناسب الفاظ و معانی، داشتن الفاظ منتخب و استوار، آهنگ الفاظ و ترنم نهفته در آن، ایجاد الفت و مودت میان علاقهمندان و طرفداران آن، و بالاخره تشابهی که در مطالب و معانی قرآن است. یعنی با وجود آن که قرآن در مدت 23 سال بر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است تمام آیات آن مؤید یکدیگر است و اختلافی از جهت معانی و انتخاب الفاظ در قرآن موجود نیست «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا كَثِیرًا» (آیه 82 سورهی نساء).چون قرآن کتابی است که اصول کلی اجتماعی و حقایق توحید را به ایجاز بیان کرده است و مکلّفین باید جزئیات رفتار و کردار خود را با مقررات آن مطابقت دهند و مسلماً همهی مردم از عهدهی فهم آن بر نمیآیند و یا در فهم آن با هم یکسان نیستند، در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای رفع اختلافات یا مستقیماً به آن حضرت مراجعه میکردند و یا به واسطهی صحابه از بیانات او بهره مند میشدند. چنان که در زمان خلفای راشدین هم مراجعه به صحابه مشکلات مردم را حل میکرد، اما همین که در حدود یک قرن از هجرت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گذشت اولاً اوضاع اجتماعی و عقاید و مذاهب اعراب قدیم فراموش گردید، ثانیاً شأن نزول برخی از آیات قرآن از خاطرهها محو شد و یا آن که مورد تردید و اختلاف واقع گردید، ثالثاً بر اثر مرور زمان و بر طبق قوانین حاکم بر زبان و زبان شناسی معنی بعضی از لغات عربی تحول و تطوّر یافت و رابعاً عدهای از ملل دیگر که مسلمان شده بودند برای آن که عقاید و اهوای خود را در سنن و احکام اسلامی وارد کنند میکوشیدند تا به هر وسیله برای معتقدات خود مؤیداتی از قرآن فراهم آورند، پس به این سببها تفسیر قرآن و تأویل آیات آن به وسیله اهل فن ضرورت یافت. عبدالله بن عباس پسر عموی پیغمبر به عنوان امام المفسّرین شهرت یافت و علی بن ابیطالب (علیه السلام) نیز به توضیح مطالب قرآن همت گماشت. پس از آن دو، از کسانی مانند حسن بصری، قتاده و مجاهد و سُدّی از مفسران طبقهی اول میتوان نام برد. همچنین امام حسن عسکری (علیه السلام) و علی بن ابراهیم قمی از مفسران بزرگ شیعی خوانده شدهاند. سپس در قرن سوم هجری محمد بن جریر طبری بزرگترین تفسیر را نوشت. از آن پس تفسیر قرآن در تمامی دورهها مورد توجه دانشمندان مسلمان بوده است.
منبع مقاله :
ترابی، سیّدمحمد؛ (1392)، نگاهی به تاریخ و ادبیات ایران (جلد اول) (از روزگار پیش از اسلام تا پایان قرن هشتم)، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}